خاطره ای از شهید امیرعلی رفیعی به روایت خواهر شهید

پس از درود بی پایان به روان پاک بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران امام خمینی (ره) و پس از سلام و درود خالصانه ما به امام عصر (عج) و ولی امر مورد لطف قرار داده اید و از سروران و برادران ارجمند کمال تشکر را دارم . همانگونه که فرموده بودیم درباره شهید امیر علی رفیعی مطالبی را بیان کنم شهید امیر علی در سال ۱۳۴۴ در زنجان دیده به جهان گشود و پس از طی مراحل طفولیت در دبستان واقع در خیابان صفا درس خود را ادامه داد و تا کلاس دوم راهنمائی بالا آمد . در سال ۵۷ که انقلاب اسلامی به رهبری فرمانده کل قوا امام عزیزمان آغاز شد ایشان نیز از همان سال فعالیتهای خود را آغاز کرد . در سال ۵۹ بود که از طرف بسیج زنجان عازم قم شد و در طی آموزش نظامی خود به جبهه اعزام گردید و از همان سال ایشان شیفته راه آقا امام حسین (ع) از خانه و زندگی را وداع کرده و هرچند یکبار به مرخصی می آمدند . او چند بار مجروح شد و حتی مجروح شدن خود را از ما پنهان می کرد .
خصوصیات اخلاقی برادر شهیدم
در یک کلام بگویم واقعاً چراغی بودند و ما در روشنی او زندگی می کردم و مانند شمعی که از روشنایی او می شد استفاده کرد . امیر دسته گلی بود خداوند برای خودش چید همیشه یار و یاور خواهرش بود . در برذابر مصائب و مشکلات فردی بردبار بود . البته در اینجا از استقامت و صبر امیر که موجب شگفتی بود : یادم هست که یکسال قبل برادر بزرگم ولی محمد رفیعی که به فیض شهادت نائل آمدند ایشان پیراهن مشکی به تن نکرد و ما را نیز به صبر و بردباری هدایت می کرد جز در برابر عظمت پروردگار واحد و یکتا از هیچ بیم و هراس نداشت اما در مورد نحوه شهادت به نقل از همرزمان و آشنایان که جهت بزرگداشت مجلس ترحیم به خانه ما تشریف آورده بودند بگویم . می گفتند در شب شهادت امیر را دوستانش داماد خطاب می کردند و در پاسخ دوستان همسنگرش با لبخند می گفت به همین زودی انشا ا… داماد خواهم شد .
در عملیات نصر ۳ شربت شهادت را نوشید و بسوی معبود خود شتافت . ایشان وقتی به مرخصی طولانی می آمدند در اکثر مواقع به زیارت امام هشتم رضا (ع) و امامزاده داود می رفت و اگر فرصتی می شد به دیدار دوستان و اقوام می رفت . بسیار علاقه داشت که نماز را در اول وقت بجا اورد و چنان در نماز غرق می شد که گویا تمام وجودش از روحش جداست .
بیشتر به حفظ حجاب ، امانتداری تقوا توصیه می کرد و در مورد مال و منال دنیا اینچنین بیان می کردند . انسانی که از جان شیرین خود در راه دفاع از اسلام و ناموس ملت خود گذشته و در راه بنیانگذار مکتب شهادت حضرت ابا عبدا… حسین قدم بر می دارد مال دنیا چه ارزشی دارد ؟ و هیچ ارزشی و پاداشی بالاتر از ارزش و اجر معنوی نیست . البته دیگر قادر به توصیف متانت و مظلومیت آن شهید نیستم . از خداوند متعال مسئلت دارم که مملکت اسلامی ایران را همیشه در برابر دشمنان سر بلند و موفق بدارد و شهدای جنگ تحمیلی را همراه با برادر شهیدم علی رفیعی با علی اکبر محشور گرداند و ما را ادامه دهنده راه آن شهیدان بدارد .