دست نوشته شهید قامت بیات شرح حالی از شناسایی منطقه عملیاتی

۱۳۵۹/۸/۱۸

صبح زود من به همراه یک نفر از برادران اصفهان که سر گروه تیم شناسایی بود برای شناسایی و گشت به جلو رفتیم. بعد از طی حدود هفتصد متر به پل رسیدیم. با دروبین تانکهای دشمن را دیدیم حتی نفرات دشمن نیز کاملاً دیده می شد. نزدیکیهای ظهر بود که یک فانتوم از بالای سرما رد شده به طرف خاکریز دشمن حمله برد و عراقیها هم شروع به تیر انداری کردند.

نکته: روزهای اول که به جبهه آمده بودیم، وقتی توپ و خمپاره ای می زدند، از صدای انفجار آن بچه ها خیلی وحشت می کردند. ولی بعد از گذشت چند روز، وضعیت بچه ها عادی شده بود. فقط به صوت خمپاره ها گوش می دادیم و فوری سنگر می گرقتیم.