مصاحبه با برادر محمد اوصانلو پیرامون شهید ابوالفضل نوری

شناخت من از ایشان از اوایل شروع انقلاب بود که با او آشنا شدم تا آنجا که می توانستم دلم می خواست با او باشم زمانی در سپاه فعالیت چشمگیری داشتند همچنین در پایگاههای مقاومت بسیج فعالیت داشتند فرد با سوادی بودند دانشجوی سال دوم بودند و از نظر سطح علمی بالا بودند کلاسهای متعددی را اداره می کردنددر سال ۵۹-۶۰ کلاس های عقیدتی سیاسی احکام و اخلاق اداره می کردند هر جا که او صحبت همه عاشقانه در جلسات شرکت می کردند از جمله افرادی بود که یکی دو جا را بنیانگذاری کرد از جمله پایگاه موسی بن جعفر به عنوان انجمن اسلامی بنیانگذار کردند در آنجا کلاسها را شروع کردند جوانان را جمع کردند پایگاه شهید مطهری ( کتابخانه شهید عزتی ) دایر کردند در خصوص بکار گیری جوانان نقش مطلوبی داشتند در سال ۵۹ در پایگاه شهید مطهری چیزی نبود یک بخاری چوبی بود که برای خرید چوب هم هزینه ای نبود بچه ها را تشویق می کردند از بیابان چوب جمع می کردند . اولین دعای توسلی که در پایگاه شهید مطهری خواند توسط ایشون بود در هفته های اول ۲ یا ۳ نفر بودند بعضی از برادر ها می گفتند کسی نیست می گفت شما بیایید دعایتان را بخوانید کاری نداشته باشد به مرور درست می شود همان طور هم شد چون با نیت پاک و اخلاص این کار را شروع کرد بیش ۱۴ سال است که خواندن دعای توسل ادامه دارد در خط ولایت بود امام را عاشقانه دوست داشت سرباز واقعی ولایت بود در درگیری با منافقین نقش مهمی داشت مخصوصاً در بحث های آنها که مسائلی را مطرح می کردند که مسئله ساز بود می توانستند جوانان نا آگاه را بطرف خود بکشانند با بحث های گسترده ای که می کرد جواب آنها را می داد و از انحراف جونان جلوگیری می کرد مطالعات عمیقی داشت وقت خودش را بیهوده به هدر نمی داد وقتی به کتابخانه های که در مساجد بود می رفتند کتابهای انحرافی را تصفیه می کردند . در پایگاه راه آهن نقش مهمی داشتند هم فرد فرهنگی بودند و هم فرد رزمی و نظامی همیشه با لباس فرم کار می کردند برای لباس پاسداری ارزش قائل بودند در عملیات محرم فرمانده گروهان بودند نیروهایی که بکار می گرفتند دوستش می داشتند و تا آخرین لحضه با او بودند فرد بسیار مدبر و مدیر بودند از لحاظ ایثار و شجاعت او را با سران سپاه مثل شهید رستمخانی مقایسه می کردند بدون ترس در همه صحنه ها حاضر می شد نماز های ایشان طوری بود که ما قبطه می خوردیم حالت معنوی خاصی داشت بطور خلاصه عرض کنم جاذبه عجیبی داشت کمتر دافعه داشت در مراسم دعا را خودش می خواند خیلی ساده می خواند ولی مجلس خیلی آشفته می شد نظم و انظباط ایشان چشمگیر بود اگر به کسی قولی می داد حتماً عمل می کرد برای خانواده شهدا احترام خاصی قائل بود بسیجی ها را عاشقانه دوست داشت ایشان در عملیات والفجر ۱ در لشکر حضرت رسول فرمانده گردان بود ما هم رفتیم گردان ایشان را پیدا کنیم و در عملیات با آنها باشیم ولی نتوانستیم پیدا کنیم بعد هم معلوم شد در همان عملیات والفجر ۱ مفقود شدند خیلی گشتند ولی متأسفانه هیچ چیز پیدا نکردند .