نامه شهید محمدباقر فتح الهی(شهداء را فراموش نکنید)

مسئولین همیشه و در همه حال به یاد خدا باشند و شهداء و خانواده شهداء و فرزندان شهدا را فراوش نکنند البته خانواده شهداء فرزندان عزیزشان را در راه خدا داده اند و هیچ توقعی از مسئولین ندارند امام خانواده از مسئولین این مطلب را تقاضا دارند که به فکرشان با شند ( به فکر همه مردم مسلمان ایران )
سال ۴۲و۴۳ سالهایی است که انقلاب اسلامی با پیگیری خونین به یک تجدید قوا برای یک تهاجم بنیادین اندیشید تجدید قوائی که پس از ۱۵ سال کار تاریخی خود را به انجام رسانید مقام معظم رهبری در سال ۴۲ در پاسخ به سوالات مسخره آمیز دشمن فرمود: سربازان من اکنون در گاهواره هستند
واقعیت نشان داد که سنگین ترین بار انقلاب و جنگ را بچه هایی برداشتند که آن سالها در واقع در گهواره بودند
یکی از این سربازان که آن سالها در سلطانیه زنجان به دنیا آمد شهید پر افتخار ، غواص خط شکن ، مجاهد گمنام محمد باقر فتح الهی است که اکنون یک سال است که در خون مقدس خویش تپیده است
باقر از ((سابقون )) مقرب جنگ بود که ار باقون شد و وفادار جنگ حق علیه باطل ماند.
باقر در خانواده ای مستضعف و مذهبی بزرگ شد و در این دو کلمه راز انقلاب نهفته است زیرا علیرغم همه تحلیلهای مارکسیستی و غربی مشخصاً این مذهب ماست که امروزه عضیمترین جبهه ضد امپریالیستی را در جهان گشود است و بار سنگین این نهضت ونظام و باروزین جنگ را جزء مستضعفین بر دوش نگرفتند باقر نیز از همین قشری بود که امام یک موی این ها را بر همهکاخ نشینان ترجیح داده اند او در مدت تحصیلات دبیرستانی خود همچون هزاران بسیجی سر از پا نشناخته دیگر برای آ«که تعهد خود را به اسلام ثابت کرده باشد اعزام جبهه شد ولی به این اندک قناعت نکرد و تصمیم گرفت یک باره خود را بدون هیچ کم و کاست در اختیار اسلام بگذارد همزمان با شدت کرفتن عملیات ها و نیاز جبهه به سپاه پیوست و دبیرستان را به قصد یک دانشگاه عظیم تاریخی ترک کرد
باقر شد در بزرگترین عملیات در میان نیروهای پیشرو حضور یابد و بدین ترتیب پس از مدتها زمینه چینی در بهار سال ۶۱ خود را به خطوط مقدم نبرد رسانید و برای آزاد سازی خرمشهر خالصانه جنگید اما حاضر نبود به خانه برگردد تنها پس از یک ماه از آن در عملیات پرشکوه رمضان در منطقه کوشک شمال شرقی بصره به میدان نبرد شتافت و در سخترین مراحل عملیات همراه با یارانش تا گلوگاه دومین شهربزرگ عراق پیشروی کردند
عملیات پیروزمند محرم سومین عملیاتی بود که چند ماه بعد باقر موفق به درک آن شد و پس از ایفای نقش مهم به شدت از ناحیه پا مجروح شد و پس از بهبودی بلافاصله عازم شد و به کردستان رفت او که سرما و گرما برای او معنا نداشت جنگیدن در جنوب و غرب خوزستان و کردستان همه برای خو عبادت عارفانه و تکلیف خدایی میدانست چرا که هر دو جبهه است و مناطق و کافر هر دو دشمنند هر دو خنجر میزنند یکی از درون دیگری از بیرون باقر به مدت یک سال تمام در کردستان در ۶ عملیات عمده چریکی شرکت کرد در شب های سرد زمستانی در ستیغ پر برف کوهستانهای کردستان شهامت ها و دلاوریهای از خود نشان داده است که واقعاً قلم از نوشتن آنها عاجز است دربانه و سردشت در مناطق خطرناکی که آزاد سازی آنها پیروزی بزرگی بود شرکت فعال داشت هر یک از آن عملیات ها و از خود گذشتگی های او از خاطراتش بر می آید به تنهایی برای حیرت ماها کافی است او در غرب و جنوب به دنبال شیئی گرانبها می گشت و در ی یافتن عنصر گرامی شهادت بود که یک عمر دنبال آن دوید و به گفته خودش برای رسیدن به همان هدف به سپاه آمده بود .
باقر بارها زخمی شد و مزه خون خود را به خوبی چشید و از آن روزی که زخمی شد دیگر عشق او رنگ خون به خود گرفت این زخمی شدنها پیش در آمدی بر شهادت قابل پیش بینی باقر بود که وی آن را یک بشارت تلقی کرده بود .جنگ دور از چشم عافیت طلبان بهروال رو به رشد خود اوامه می دتد و علی رقم تمامی فشار ها و صعئبتهاد ماه به ماه و یال به سال قامهای قاطعتری به جلو بر میداشت در زمستان سال ۶۳ که نیروهای اسلام خود را برای یک حرکت گستردۀدیگر در هورالهویزه و منطقه عمومی شرق دجلۀ آماده می کردند باقر مثل همیشه باز در میان آنان بود در این عملیات او نیز از کسانی بود که با پشت سر گزاشتن عمق ۳۰ کیلومتری باتلاق ها و نیز اره ها پا به ساحل دشمن گذاشت و در گیر نبرد مقدس بدر شدند نبرد سختی بود و فرزندان انقلاب در آن معرک غریب یک مقاومت تمام عیار را به نمایش گذاشتند اما باقر در این عملیات نیز به آرزو و وصال خود نرسید
او در انتظار چیزی بود که در عملیات ها یافت می شد عملیات به عملیات دنبال گمشده ای می گشت ولی حتی در چهارمین مرحله که خود را در آغوش شهادت می انداخت آن را نیافته بود زمستان سال بعد هم در امتهان سالیانه جبهه آماده شد و شانس خود را آزمود و به عشق شهادت به جبهه رفت این بار یکی از حماسی ترین نبردهای تاریخ جنگ به وقوع پیوست باقر برای اطمینان بیشتر خود را در عمیقترین بخش دریای عشق افکندو در جمع غواصان اطلاعات عملیات این فرشتگان جبهه ، به آب بلکه به آتش زد ماموریت طاقت فرسا و تاریخی که باقر به عهده می گرفت
عبور از دریای طوفانی اروند با سنگنترین تسلیحات انفرادی و بدون هیچ جا پا برای درهم شکستن خط مقدم دشمن چسبیده به ساحل اروند رودبود ماموریتی که شهادت قطعی در متن آن خوابیده بود و پیش از آن که یک حرکت نظامی باشد یک پرواز عاشقانه و یک سیاحت عارفانه بودباقر در پیشگاه حضرت دوست بدون هیچ توجیه و بی هیچ ابائی خود را در آتش افکند و به بازگشت خود فکر نکرده ساعتی بعد جبهه افسانه ای شط العرب و دروازه های قفل شده فاو گشوده شد و باقر نیز در نزد خدای خویش خوشحال بود که توانسته است در این میان نقش داشته باشد .
غواص ها در کمال حیرت و نابوری دشمنان و ترفندها و استراتؤیست های روشهای نظامی جهان از آب متلاطم اروند گذشتند اما باقر هنوز به آرزوی شخصی خود نرسیده بود به شدت مجروح گشت و به مدت یک شبانه روز با بدنی خون آلود و پائی شکسته در حال اغماء ان سوی آب در لا به لای نخل ها در خاک افتاده بود . تا مرز شهادت پیش رفت ولی هنوز تا روزموعود یک سال فاطمه مانده بود تقدیر شهادت به خوبی نوبت را رعایت می کند و جهان هنوز همان دست بسته تقدیر است
باقر همچنان ایستاده بود ایامی که او را در پشت جبهه در کنار خانواده خویش می یافتم یا برتخت نقاهت خوابیده یا بر روی چرخ مجروهین نشسته ویا عصا در زیر بغل با پای گچ بسته مشاهده می کردیم او تا آخر ایستاد بعضی از برادران که با شور و اردجنگ شده بودند اما پس از دیدن یکی دو عملیات بریدند ولی باقر دست بردار نبود
زمستان سال بعد ۶۵ بار دیگر به منطقه رفت و بار دیگر برای خط شکنی داوطلب شده در پیشاپیش رزمندگان به آب زد این بار هم فرمانده بود ولی فرمانده غواص ها خط بصره وشلمچه به عنوان یکی از پیچیده ترین خطوط سرتاسری جبهه بین خود رزمندگان اسلام معروف بود شکستن ان از نظر نظامی یک ریسک به حساب می آید ول پای عشق به هر جا باز شود همه ریسک ها معقول می شوند و در جبهه ها عشق بوده است که حرف آخر را زده است باتلاقهای شلمچه چگو نه گشوده شد ؟جز با مدرنترین تسهیلات آری با عشق بار دیگر قواسان گام در آب و آتش زدند و باز باقردر میان آنان بود بعنوان مسئول اولین گروهان قواصی از لشگر فاتح عاشورا فرماندهی گروهی از برادران را تقبل کرده و بسوی سنگر های متراکم دشمن هجوم را آغاز کردند ۴دیماه ۶۵ عملّیات کربلای ۴ و حماسه عاشورایی که رزمندگان انقلاب آفریدند برای همیشه در تاریخ بعنوان سرمشق خلوص و خود سازی و ثابت گردیدند در این محور عملّیاتی لشکر که مربوط به به فرماندهی باقر می شد به ناگاه کار گره خورد گروهی از نیروهای باقر جلوی چشمشان بخون تپیدند باقر خون سرخ همرزمانش را دید و بسوی آتش یورش آورد ولی هنوز تا لحظۀ موعود دو هفته باقی مانده بود درست دو هفتۀ بعد عملّیات کربلای ۵ در همان منطقه آغاز گردید و باقر به خاطر همان اصراری که بشهادت داشت بار دیگر به صف جلوداران عملیات شرق بصره ملحق شد و با خوشحالی تمامئ به باتلاقهای شلمچه زد اکنون دیگر استحقاق آنرات داشت که پس از آن همه مناجات و نیایش و آن همه اصرار و بازی با آتش به آرمان وصال برسد باقر در حین شکستن خط و در بیرون آب آماج آتش یزیدیان قرار گرفته و بالاخره توفیق شهادت را در میان آتش و خون قاپید ۱۹دیماهد که روز سرآغاز انقلاب بود برای باقر دو ارمغان قیمتی بود و دو پیروزی بزرگ آورد یکی شکستن خط شلمچه و آغاز پیشروی بزرگ کربلای ۵ بسوی بصره که پیروزی عمومی جنگ بود .پیروزی دیگرش شرف شهادت در راه خدا آنهم در آب آری باقر لحظه ای آرام ننشست و آن سردار وفادار انقلاب حتی لحظه ای در مسئولیت خود شک نکرد .
خصوصیات اخلاقی
۱- سرعت وسبقت در جهاد بی شک زمان در ماهیت عمل دخالت دارد این که چه وقت وارد معرکه شده ایمکاملاً در ارزش عمل موثر است نیروهای که از سال ۵۹ و ۶۰ به منطقه آمدند به عنوان سابقون جنگ نامشان همواره قرین افتخار است .
۲- گذشت و سرمایه گذاری در راه ایمان :
بسیاری از ما مایل هستیم متدین به دینی باشیم که از ما چیزی نخواهد بستاند اما باقر در اولین گام از ادامه تحصیل و سرنوشت شخصی خویش از خانواده و استراحت و آرامش و از عافیت و سپس از زندگی خود گذشت و این ها چیزی است که صداقت انسان را محک می زند
۳- توانمندی عملیاتی و رزمی و صلاحیت های گوناگون در جنگ
باقر تفسیری از حدید بوده سعی می کرد خود را به تمامی تخصصهای عملیاتی مسلح کرده اند و از هر آتشی چشیده باشد یک تنه قادر به هر کاری بود و تقریباً در تمام رسته های نظامی کوله باری از تجربیات زنده داشت تا این که غواصی نفر بر زرهی خمپاره اندازی را آشنا بود
۴- خستگی ناپذیری و نستوهی هر چه بشتر خطر و فشارهای او را می ازارد او به ماندن در جبهه مستمراً در منطقه بود جزء دوران مجروحیت در منطقه یا مرخصی های چند روزه در تمام این سالها در منطقه جنگی بود این خصلت وفا و جوانمردی بهترین اسوه برای ماست که پس از بیست روز حضور در منطقه خود را به سرعت به پدر ومادر و یا زن و بچه می رسانیم
۵- این خطر پذیری و ایمان مطلق به شهادت همواره اصلی ثابت بوده است که اگر اعتقادات درستی داشته باشیم درست می جنگیم و باقر درست می جنگید هرگز بهانه سازی را فرا نگرفت در هر عملیات می کو شید خطر ناکترین ماًموریتها را که احتمالاً داو طلب کمتری داشت برگزید با آتش خو گرفته بود و هیچ گاه فراموش نمی شد که در دوران مجروحی خود به اعضاء مجروح و پاره پاره بدنش با خنده می گفت :فکر نکنید که سالم خواهم ماند هر چه زودتر برای در هم دریدن و شکستن آماده شوید و این وفای اید ئو لوژیک و بی باکی یک مجاهد فی سبیل الله است و بس
۶-سکوت و گمنامی باقر را نمی شد از زیر زبانش بیرون کشید با خداوند پیمان بسته بود که جز با او راز نگوید
۷-قدرت طراحی و ابتکار همراه با دلسوزی حضور مستمرش در معرکه او را یک طراح نظامی و عملیاتی ساخته بود تا حدی که روی طرحهای نظامی شهید مفتح الهی حساب می شد و ساعتها می نشست و تئوریهای و پیش نهادهای عملیاتی و تجربیات خود را روی کاعذ پیاده می کرد
برخی از طرح های مکتوب او به قرار گاه رفته و مورد مطالعه قرار می گرفت و در مواردی حجت السلام والمسلمین هاشمی رفسنجانی نماینده محترم امام در جنگ طرحها و پیش نهادهای او را به دقت مطالعه و با فرماندهان سپاه و ارتش در میان می گذاشت به عنوان نمونه جوابیه ای از سوی آقای هاشمی در ین جا آورده می شود .
جناب آقای فتح الهی
نامه جناب عالی توسط جناب آقای رهامی دریافت شد از تذکرات و پیشنهادات جنابعالی استفاده کردم با فرماندهان سپاه و ارتش در میان خواهم گذاشت خداوند به جنابعالی و … سعادت و پیروزی عنایت فرماید و شهداء اسلام را با انبیاء و اولیاش محشور دارد
اکبر هاشمی رفسنجانی
خون باقر فتح الهی تا ابد خواهد جوشید خون استکهملاک سنجش انسانهاست نظام تا وقتی که جنگ است نیروهای صادق و مایه گذار را در همین جبهه ها جستجو کند و فردا بر روی همین هولیا اله و سرمایه گزاری کند نه متظاهران و فرصت طلبان