دست نوشته از شهید رضا زلفخانی (۲)

روز چهار شنبه بود که سرگرد افتخار تازه آمده بود به گردان به مادستور داد که به میدان رفتیم بعد می خواست مرخصی ها را بفرستد ولی فرمانده گروهان نامرد گفت نباید برن برای اینکه فراری زیاد داده بود خلاصه همون روز ادامه مطلب

دست نوشته شهید اصغر محمدیان (انتقام خون شهیدان)

روز یکشنبه ۵۹/۱۰/۲۱ امروز باران به شدت می بارد توپخانه خودی و دشمن به طور متناوب کار می کند. امروز نیز مثل روزهای قبل گذشت و اتفاق مهمی نیفتاد . شب ساعت ۸/۳۰ بود که یکی از برادران آمد اعلام آماده باش ادامه مطلب

دست نوشته شهید اصغر محمدیان (منطقه دارخوئین)

۵۹/۱۰/۱۸ پنج شنبه من و برادران ابو بصیری فضل الهی حسینی و چند تن از برادران جهت استحمام عازم اهواز شدیم و در بین راه من و برادر ابو بصیری در شهرک دار خوئین از برادران جدا شدیم و بالاخره مینی بوس ادامه مطلب

دست نوشته شهید قامت بیات شرح حالی از شناسایی منطقه عملیاتی

۱۳۵۹/۸/۱۸ صبح زود من به همراه یک نفر از برادران اصفهان که سر گروه تیم شناسایی بود برای شناسایی و گشت به جلو رفتیم. بعد از طی حدود هفتصد متر به پل رسیدیم. با دروبین تانکهای دشمن را دیدیم حتی نفرات دشمن ادامه مطلب

دست نوشته شهید قامت بیات شرح حالی از سرپرستی گروه اعزامی

۱۳۵۹/۸/۱۶ نزدیک ظهر من وسلیمانی که سرپرستی گروه اعزامی از زنجان را به عهده داریم به همراه نجم الدین برای دیدن سنگرها، پنجاه متری از زیر پل دور شدیم. وقتی به نزدیکی سنگرها رسیدیم ، با صدای صوت خمپاره هر سه نفر ادامه مطلب

دست نوشته شهید قامت بیات اعزام به دارخوین

۱۳۵۹/۸/۱۵ صبح به طرف اهواز حرکت کردیم. در راه فقط ماشین های بزرگ باری تردد داشتند که وسایل خانه جنگ زده ها را به شهرهای امن می بردند. بعد از دو ساعت به سپاه اهواز رسیدیم. در آنجا برادران زنجانی را که ادامه مطلب

دست نوشته شهید قامت بیات پیرامون اعزام به دزفول

۱۳۵۹/۸/۱۴ همراه ۲۵ نفر از برادران پاسدار با یک ماشین مینی بوس و یک پژو از زنجان به طرف مرز حرکت کردیم. آن چیزی که بیشتر جلب توجه می کرد روحیه بسیار عالی برادران بود. فردای همان شب موقعی که هوا کم ادامه مطلب